آخرین عواقب و نتایج ماجراجوئی آخوند ها

                      آخرین عواقب و نتایج ماجراجوئی آخوند ها 



یکی از آخرین نتایج ماجراجوئی وآرتیست بازی آخوند ها در راستای پروژه دشمن سازی برای ایران , خبر تشکیل (( ناتوی عربی ))  است !

به گزارش بی بی سی :
روسای کشورهای عضو اتحادیه عرب موافقت خود را برای تشکیل ارتش و نیروی نظامی متحد عربی اعلام کردند...

این سیاست های ماجراجویانه آخوندی جمهوری اسلامی که عده ای ابله آنرا تثبیت وسعت قلمروی امپراطوری جمهوری اسلامی میدانند و از تصورآن خر کیف میشوند  و خر کیف هستند پس ازاعتراض حرفی  رئیس جمهور ترکیه و متهم کردن ایران به تلاش برای تسلط بر منطقه خاورمیانه (( او مدعی شد که تلاش‌های تهران آنکارا، عربستان و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس را «به ستوه» آورده است)) سبب ایجاد حرکتی عملی برای انسجام و اتحاد اعراب برای یک ارتش متحد و قوی گردید.

پیداست که آخوندها تصمیم دارند پس از کمک و خدمت به تثبیت موجودیت اسراییل در مجامع بین المللی و ایجاد حس همراهی و همیاری اکثر کشورهای جهان با این کشورو دشمن سازی از آنها  بخاطر اظهارات ابلهانه و تهدیدات احمقانه حذف اسراییل از نقشه جهان و ادعای نشانه رفتن موشکها به سمت تل آویو و دیگر تهدید ها...,

          
  
اینبار تصمیم دارد که با نشان دادن نقش خودش در ایجاد ناامنی در دیگر کشورهای  منطقه و کمک به مخالفین آنها , به رویای همیشگی اعراب یعنی اتحاد و انسجام آنها و تشکیل یک ارتش متحد و نیرومند از ائتلاف شان یاری برساند و با اینگونه اقدامات تمامی مشکلات و اختلافات مابین آنها را از بین ببرد و حل کند و راه رسیدن و دست یافتن به این رویا را برای آنها آسان و هموار سازد  .

تا جائی که پاکستان همسایه شرقی ایران بصورت علنی با آنها همکاری نظامی کند و ترکیه همسایه غربی ایران را به آنها نزدیکتر و وادار به همکاری سازد و یک نشریه اسرائیلی ادعا کند و بنویسد :

در حمله به ایران اعراب خلیج فارس با اسراییل همراه میشوند!

متاسفانه تاریخ ما پر است از وقایع اسفباری که با تهییج و تشویق و گنده گوئی آخوندها آغاز وبا سرکوب وکشتار مردم و ویرانی و با فرار آخوندها یا نوشتن توبه نامه و اظهارپشیمانی و غلط کردم از قدرت , به پایان رسیده ....  

کمی به تصویر و نقشه کشورهای مسلمان و پراکنگی و تعداد شیعیان و سنیان دقت کنید !؟  

افغان ها و حس زیبای میهن پرستی

                              افغان ها و حس زیبای میهن پرستی 




من کاری به نتیجه مسابقه تیم امید ایران و افغانستان ندارم ,

من کاری به ستاره زمین و تاکتیک تیمی و تکنیک فردی ندارم ,

من کاری به صعود تیم ها و حریفان آنها و رده جدولی ندارم ,

من کاری به بازی بعدی بین تیم های ایران و عربستان ندارم ,

من کاری به تفسیرها و حاشیه ها و اتفاقات این بازی ندارم ,

من حتی کاری به بی ادبی گزارشگر مسابقه و مفسر این بازی هم ندارم ,

برای من حضور بیش از ۶۰ هزار تماشاگر افغانی در ورزشگاه , نشانگر حس زیبای میهن پرستی و وطندوستی افغانها و توجه و حساسیت و اهمیت آنها به اتفاقات ملی و بین المللی آنهاست...

 و این حس , احساس بسیار قشنگ و محترم و با ارزشی میباشد که برای من قابل تحسین هست .

و خوشحالم از اینکه همزبانها و پسر عمو های افغانی ما نسبت به میهن خودشان چنین تعصب و غیرتی دارند که از خوشی تعطیلات عید خودشان بزنند و برای تماشای بازی و تشویق تیم خودشان به ورزشگاه بیایند و حتی در صورت باخت تیم خودشان بدون هیچ برخورد و اتفاق ناگواری خاطره ای برای خودشان و تجربه ای برای تیم شان رقم بزنند و بسازند .

من تمام این تماشاگران خوب و وطن دوست را تحسین میکنم . 

        

چند نکته جالب در مصاحبه شهبانو فرح با روزنامه آلمانی دی‌ولت

چند نکته جالب در مصاحبه شهبانو فرح با روزنامه آلمانی دی‌ولت



در این مصاحبه میتوان از پاسخ های هوشمندانه همراه با نیش و کنایه های بسیار ظریفی که ایشان میدهند به نکته سنجی و زیرکی و تسلط  شهبانو در مصاحبه و گفتگو پی برد . 

هنگامیکه خبرنگار از ایشان میپرسد :

 جای شما در سلسله‌ مراتب رسمی خانواده‌های پادشاهی در کجا است؟

شهبانوبا خوشروئی و همراه با خنده و روال معمول و عادی در دیگران هم , میگویند  : 

در میان سابق‌ها! (و می‌خندد) در ردیف دوم، در کنار پادشاهان سابق.

و زمانیکه خبرنگار میخواهد پیاده رفتن ایشان را به رویش بیاورد و میگوید :

جایی که شهبانو پیاده می‌رود ؟

و  شهبانو با زیرکی چنین پاسخ میدهد :

در مقایسه با یک پادشاهی ۲۵۰۰ ساله در ایران، حکومت پادشاهی در دبی هنوز در قنداق است و در آلمانی نیز هنوز در کفش بچگی...
و مابقی مثل گلی است که چون نقش بر یک کاغذ دیواری کهنه رنگ می‌بازد. 

(( حالا حضور در مراسم , چه پیاده رفتن ما و و چه در قنداق لیموزین پیچیدن شیخ مختوم.و چه با گرفتن دست و تاتی تاتی راه بردن و ذوق از پوشیدن کفش بچگی شما ...))

و سپس خبرنگار بر سر کلیشه تکراری خرج های گزاف از دلارهای حاصله  از گران شدن قیمت نفت (( که پیداست به آنها بسیار زور آورده بود و هنوز هم زور می آورد )) رفته و میپرسد :

 شاه به شما مثل پول بادآورده طلا می‌داد و شما همه چیز را می‌خریدید. ملکه‌ای که ثروتش را به رخ می‌کشید. امروز می‌توانید این انتقاد را درک کنید؟

 و پاسخی که مطمئن هستم سبب خواهد شد که دیگر این خبرنگار دوباره این پرسش را حتی در خواب هم به زبان نیاورد ...

شهبانو:  البته با بالا رفتن قیمت نفت بود که توانستیم کمک‌های دولتی برای اشاعهٔ هنر تخصیص دهیم. برای نمونه من یک کلکسیون جمع کردم و هنرمندان معاصری چون ماکس ارنست، کرونینگ، پیکاسو را وارد ایران کردم، البته آثار شگفت‌انگیز هنرمندان ایرانی را هم از خارج به ایران بازگرداندم؛ در آن زمان چیزی در حدود ۱۰۰ میلیون دلار بود. امروز ارزش این کلکسیون در حدود ۵ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود!

(( منظور شهبانو تابلوهای بینظیری که اینک در زیر زمین موزه هنرهای زیبا [ که بدستور ایشان ساخته شد ] و به فرمان ایشان با همان پول نفتی که از خود آنها ( غربی ها ) گرفته بودند خریداری شده بود و کردند که در حال حاضر آن تابلوهای صد میلیونی سرمایه ای ۵ میلیاردی برای کشور و مردم ایران محسوب میگردد ...)) 

و باز خبرنگار که میخواهد ارزش برخی از آنها را پایین بیاورد اشاره میکند به :

از هر پرتره‌ای که وارهول از شما و شاه کشیده دوتایشان امروز در اتاق نشیمن غول مستغلات فرانکفورتی آبی روزن میان پرتره‌های تولید‌کنندهٔ سریال تلویزیونی «داینستی»، داگلاس کرامر و رایمار کلائوسن، یکی از طراحان مُد دهه هشتاد که امروز در کنار دریاچه شویلوو (در شرق آلمان) زندگی می‌کند، آویزان است.

و شهبانو با نشان دادن گمنامی  و مطرح و مشهور نبودن  صاحب فعلی آن پرتره ها  میگوید : 

اسمش کلائوسن است؟ 
من او را نمی‌شناسم. 
اما عجیب است که وارهول ۱۲ پرتره از من و شاه کشیده است.
در زمانی که هنوز وارهول در قید حیات بود هر کدام از این نقاشی‌ها، اولی‌اش ۲۵۰۰۰ دلار و مابقی ۱۵۰۰۰ دلار خرج برمی‌داشت.
اما شاه هرگز این مبلغ را پرداخت نکرد، زیرا این پرتره‌ها مدت کوتاهی پیش از انقلاب تحویل داده شد...

(( بنابر این چون ادعای شما ولخرجی و برخ کشیدن ثروت بود , چون هرگز پولی بابت آنها پرداخت نشده ارزش سخن گفتن ندارد و برای من هم اهمیتی نخواهد داشت که در کجا و نزد چه کسی میباشد ...؟!! سوال بعدی ....)) 

و سپس خبرنگار میپرسد :

آیا تاکنون نسبت به خدا تردید به دل راه داده‌اید؟

و شهبانو با زیرکی از دریافت طرح یک سوال اعتقادی , با ذکر خاطره ای از 
همکیش و هم دین خود خبرنگار, توپ را به زمین خود او می اندازد و پاسخ میدهد :

یکی از دوستانم که بانوی [ مسیحی بسیار مومنی]  بود روزی در موقعیت بسیار سختی که داشتم به من گفت : خدا تنها کسانی را که دوست دارد در چنین موقعیت‌های تنگی قرار می‌دهد. و من بعضی وقت‌ها دلم می‌خواست بگویم: «ای خدا کمتر مرا دوست بدار».

 (( با چنین پاسخی میتوان یقین داشت که اگر به جای خبرنگار پاپ فرانسیس هم مصاحبه کننده بود دیگر چیزی نداشت و دوباره سوالی اعتقادی و دینی و عقیدتی نمیپرسید ...!))

پس باز خبرنگار رذیلانه به سراغ طرح سوالهائی تکراری میرود که من فکر میکنم نوه والاحضرت نور هم باید پاسخگوی آنها باشد!

خبرنگار :

 تحت رژیم همسر شما هم آن زمان هزاران نفر شکنجه و تعقیب شدند.

و شهبانو در ضمن تائید گفته خبرنگار, با ظرافت حقیقت مطلب را به او یاد آور میشود و میگوید : 

بله. 
ما اشتباه کردیم. 
آنچه هم در زمان ما رخ داد بد بود. 
مشاوران همسر من، دولت و شخص شاه آلارم‌ها را ناشنیده گرفتند. 
شوهر من بیش از حد سرگرم سیاست خودش بود. 
او به آدم‌های عوضی اعتماد کرد. دست بسیاری از ژنرال‌ها و کارمندان بلندپایه را باز گذاشت. 

(( اشتباه ما در اعتماد کردن به آدمهای عوضی  و خودفروخته ای بود که بیش از مقام قانونی شان دستشان باز بود ...))

و خبرنگار که از تائید گفته خودش سرمست و هول شده میگوید :

ما در برلین هستیم. شهری که هنگام بازدید شاه در سال ۱۹۶۷ شاهد برخوردهای خشونت‌آمیز علیه او بود. شما امروز با چه احساسی اینجا نشسته‌اید؟

و شهبانو در حالیکه دست او را خوانده بسیار عادی از احساس کنونی خود میگوید و با زیرکی دامی برای خبرنگار مادرمرده میگستراند و خونسرد میگویند  :

من اغلب به برلین می‌آیم. این شهر را دوست دارم. 
هرچند به خاطر [ مرد جوانی که در تظاهرات ضد شاه آن زمان به گلوله بسته شد] ، مدت‌ها سفر به این شهر برایم خوشایند نبود.

و خبرنگار بیچاره , بیخبر از دام مخوفی که برایش پهن شده توضیح کاملی هم میدهد و میگوید : 

اسم او «بنو اونه زورگ» بود. یک دانشجو که در تظاهرات روز ۲ ژوئن سال ۱۹۶۷ مورد اصابت گلوله یک پلیس قرار گرفت.

 و شهبانو برای بستن آخرین راه فرار احتمالی خبرنگار بدبخت دست و پا ی او را با این پاسخ میبندد و میگوید : 

من همواره در این مورد طوری مورد پرسش قرار گرفته‌ام که انگار من یا همسرم در این جنایت مقصر بوده‌ایم.

و خبرنگار کارکشته دی ولت , همچو احمق هائی که به خودشان بسیار مطمئن هستند با بیان این گفته گره های طناب بسته شده به دست و پای خودش را محکم میکند و میگوید :

در این تظاهرات درگیری‌های خشونت‌باری میان مخالفان و هواداران شاه پیش آمد که اعضای ساواک خودشان را قاطی آن‌ها کرده بودند و با تخته و چماق به جان مخالفان افتادند، در حالی که پلیس ناظر خاموش صحنه بود.

و در اینجا پاسخ شهبانو چون پتکی بر ملاج این خبرنگارک مفلوک فرو می آید و رشته سخن را از این اتهامات تکراری و واهی میبرد ...: 

اما مدت‌ها بعد شما در آلمان ناگهان کشف کردید که قاتل نه کمونیست، بلکه عضو سابق اشتازی (سازمان امنیت آلمان شرقی سابق) از برلین شرقی بوده که با بی‌رحمی مرتکب قتل شد تا بازدید شاه را خراب کند و او موفق به این کار شد...

(( قیافه خبرنگار بیچاره پس از شنیدن این پاسخ واقعا دیدنی بوده ...و فکر میکنم تنها چیزی که سبب نشد خبرنگار مادر مرده با لب و لوچه ای آویزان و با بغضی در گلو  و اشک حلقه زده در چشمانش پس از یک عذر خواهی سریع بساطش را روی کولش نگذارد و مصاحبه را نیمه کاره رها نکند و نرود , آن سماجت ذاتی خبرنگاران و ترس از غرغر ها و داد و بیدادهای فردا صبح سردبیرش در دفترمجله شان بوده باشد ...))  

پس سوال دیگری بدین مضمون از شهبانو  میپرسد :

همسر شما یک بار یک مصاحبه پرادعا کرد. 

شهبانو :منظورتان چیست؟ 

او با خودپسندی نه تنها آنجا، بلکه همواره روی پیست اسکی سن موریتس تکرار کرد که غرب تقریبا در همه موارد اشتباه کرده است.

و ملکه در زیباترین پاسخ خود با حالتی دوپهلو و با کنایه ای حاشا میگوید : 

بله.
ما خیلی زیاد حرف زدیم و خیلی طولانی.
بهتر بود دهانمان را می‌بستیم.
من در این مورد با شما موافقم.
با توجه به قدرت و نقش قوی غرب ما می‌توانستیم بیشتر بی‌شهامتی یا واقع‌گرایی نشان بدهیم.

(( و بسیار ظرافتمندانه در حالیکه به قدرت غرب و نقش او در ایجاد بلوای ۵۷ اشاره  میکند و با توجه به عدم همکاری و سکوت خیانتکارانه دیگر اعضای اوپک و حکام ترسو و سران پوشالی منطقه ,  بسیار رک میگویند که بله ایکاش شاه شجاعت و شهامت کمتری در رویاروئی نفتی با غرب از خود نشان میداد و ما هم از حقیقت موجود چیزی نمیگفتیم و به واقعیت ذلت و خیانت دیگران پی نمیبردیم و همانند آنها خودمان را نشان میدادیم ...)) 

و خبرنگار پس از چند پرسش دیگر به  شهبانو میگوید : 

ظاهرا برای شاه روشن نبود که چه سونامی مذهبی‌ای از ناآرامی‌های اجتماعی سر بر خواهد کشید.

 و شهبانو با همان بردباری و بزرگواری از برای پوشاندن نقش و رفتار جاهلانه مردم در چنین سقوط وحشتناکی با تائید گفته او استخوانی پیش او می اندازد و میفرمایند :

کاملا حق دارید.

(( گاهی از خودم میپرسیدم که چرا چنین گوهر والا وانسان بزرگواری تن به چنین گفتگوهای تکراری وتحمل خستگی و فشار عصبی ناشی از غرض ورزی خبرنگاران میدهند ؟
که دریافتم ,
برای اثبات حقانیت و درستی و پاکی و خیرخواهی و میهن پرستی شاه و شهبانو و برای نشان دادن اوج حقارت و رذالت و بی شرافتی و بی اخلاقی غربی ها و رسانه های غربی بخاطر تلاش در تحقیرو سرکوفت و آزار یک بانوی سالخورده با سوالهای تکراری و مغرضانه حتی پس از گذشت ۳۶ سال , چه چیزی بهتر و موثر تر و کارساز تر و مستند تر از چنین مصاحبه هایی , همراه با ایستادگی بر حقانیت و درستی و دادن چنین پاسخ های افشاگرانه و کوبنده ای ...؟؟!))

با درود بر شهبانو فرح پهلوی که همیشه ملکه قلب ها وروح ایرانیان میهن پرست است و اسطوره وفاداری و نجابت و بردباری و بزرگی زنان ایران زمین میباشد .

           

متن کامل این مصاحبه را میتوانید در آدرس زیر بخوانید :
http://www.parsine.com/fa/news/232602/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D9%81%D8%B1%D8%AD-%D8%AF%DB%8C%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%B4%D8%A7%D9%87

خوش به حالتون ...

خوش به حالتون ...

نه فکر کنید  که تیکه میندازم ها , نه , واقعا خوش به حالتون !

میدونید چرا ؟

چون خوش به حالتون که آدم نیستید ...!

 

   

 


  


 

یا عوضیا دارن میبرن و میخورن و ما فقط دعا ميخونيم !؟

     یا عوضیا دارن میبرن و میخورن و ما فقط دعا ميخونيم !؟

دوست عزیزی ( آقای  محمد .z‬‎‎ ) در با خوش ذوقی و حسن سلیقه و مسلط و محاط بر حروف و کلام , کامنت بسیار زیبائی در یکی از پستهایم  گذاشتند که از ایشان بسیار ممنون و سپاسگزارم ...

ولی انصافا حیفم آمد که دیگران آنرا نبینند واز خواندن این کامنت زیبا محروم شوند.

 ایشان در اول نوشته خودشان پرسیدند مشکل ما  کجاست ؟

که بنده سعی میکنم پاسخ مناسبی درهمراهی و تایید نوشته ایشان پیدا کنم , ولی قسمت آخر این نوشته به احتمال بسیار قوی مربوط به برادران ارزشی و حزباللهی میشود که اگر در میان آن دوستان کسی پیدا شد که فهم و شعور پاسخگوئی را داشت و میتواند بدون توهین و تهمت و تحقیر و تهدید  پاسخی ارائه دهد , لطف کند و به نکته آخر که بسیار بسیار مهم میباشد پاسخ دهد ! 

باز هم از این دوست خوش قریحه و خوش ذوق ممنونم ...

        مشکل ما کجاست ؟ 

ﻧﺰﺩﯾﮏ ٣٨ ﺳﺎﻟﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﻮﺭ ﺩﻋﺎ ﻭ ﻋﺰﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﮐﺮﺩﯾﻢ؛

٨ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻧﺼﻒ ﺩﻧﯿﺎ ﺟﻨﮕﯿﺪﯾﻢ؛

15 ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﺍﺯ ﻧﺎﺧﻨﮕﯿﺮ ﺗﺎ ﺩﺍﺭﻭﯼ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﻭ ﺍﯾﺪﺯ ﻭ ﺯﮔﯿﻞ ﻫﺴﺘﯿﻢ!!!

ﭼﻪ حکمتیه ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﻤﮥ ﺩﻧﯿﺎ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ؟؟!!!

ﺗﺮﮐﯿﻪ ﻗﻄﺐ ﺻﻨﻌﺘﯽ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﯿﺸﻪ،

ﺩﺑﯽ ، ﻻﺱ ﻭﮔﺎﺱ ﺁﺳﯿﺎ ﻣﯿﺸﻪ،

ﮐﺮﻩ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺭﺍ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ؛

ژاپن کل بازار الکترونیک جهان رو به خودش اختصاص میده.

ﻗﻄﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺸﻪ!!!

ارمنستان اولین درآمدش صادرات برق به ایران میشه،

تایلند اولین مشتری توریستش ایرانیها میشن،

اسپانیا زعفران ایران رو میگیره و اولین درآمدش صادرات زعفران به دنیا میشه.

اونوقت ﻣﺎ ﺍﺯ ﺳﻮﻣﺎﻟﯽ ﻭ ﺑﻨﮕﻼﺩﺵ ﻓﻘﯿﺮ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﯿﻢ؛

ﺗﻮ ﺻﻒ ﺳﺒﺪ ﮐﺎﻻ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ!!!

ﯾﻪ ﺟﺎﯼ ﮐﺎﺭ ﻣﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ؛

ﯾﺎ ﺩﻋﺎﻫﺎ ﺭﻭ ﻋﻮﺿﯽ ﻣﯿﺨﻮﻧﯿﻢ،

ﯾﺎ ﺩﻋﺎﯼ ﻋﻮﺿﯽ ﻣﯿﺨﻮﻧﯿﻢ،

ﯾﺎ ﻋﻮﺿﯽ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﺨﻮﻧﯿﻢ،

ﯾﺎ ﺑﺎ ﻋﻮﺿﯽ ﻫﺎ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﺨﻮﻧﯿﻢ،

ﯾﺎ ﻋﻮﺿﯽ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﻣﻮﻥ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﺨﻮﻧﻦ،

ﯾﺎ ﻋﻮﺿﻤﻮﻥ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﻋﺎ ﺑﺨﻮﻧﯿﻢ،

یا عوضیا دارن میبرن و میخورن و ما فقط دعا ميخونيم!!!

خودتان بروید ببینید این چه است قضیه !؟

                      خودتان بروید ببینید این چه است قضیه !؟




[[ لکن البته به یاری خداوند تبارک و تعالی شما باید ببخشید من را که اینگونه آن را به لهجه امام فرمایش کردم  که گفتم و تیتر کردم آنها را ....!]]

والله من گیج شدم که باید قسم حضرت عباس خمینی را قبول کنم یا دم خروس تعریف ها از سردار سلیمانی را ؟!!

در این بین یا خمینی حرف مفت زده و نفهمیده چی گفته ...؟

یا ژنرال قاسم سلیمانی قضیه دار هست که دارند از او تعریف میکنند !!

و اصلا کل نظام زیر سوال میرود چون بنیانگزار آن تائید کرده که جمهوری اسلامی هم باید تکذیب بکنند !!

ولی نه تنها تکذیب نمیکنند  , بلکه با آب و تاب آنرا در جراید و سایتها با افتخار مینویسند و تشویق هم میکنند !! 

قضاوت با خود شماست که بخوانید و داوری کنید که امام رحلت جانگداز مزخرف گفته اند , یا راست راستکی این سردار سلیمانی قضیه دار است و به قول خمینی خیانت میکند ؟!

(( مبتنی بر فرمایش منطقی امام خمینی در ۲۳ شهريور ۵۸، یکی از معیارهای شناخت افراد خوب از بد، تمجید یا تقبیح دشمن نسبت به آنان است: 

«ما هم نبايد توقع داشته باشيم كه اينها [دشمنان] براى ما خوب بگويند، اگر خوب بگويند، معلوم مى‏شود ما خيانتكاريم! ... 

اگر چنانچه امريكا از ما تعريف كند و روزنامه ‏هاى امريكا از ما تعريف كنند، آن وقت است كه بايد مردم بگويند  اين چه است قضيه؟

يك قضيه‏ اى است كه دارند تعريف می‏كنند!

 البته بايد از ما تكذيب كنند، از شما هم بايد تكذيب كنند و جمهورى اسلام را هم بايد تكذيب بكنند». صحیفه نور، ج ۹، ص ۵۲۸. ب))

به نقل از کیهان، خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارشی نوشت فرماندهان شبه نظامی و مسئولان دولتی عراق می‌گویند یک فرمانده مقتدر ایرانی به عنوان تاکتیسین اصلی همراه با مشاوران خود، نبرد علیه تروریست‌ها را هدایت می‌کند. حضور سرلشکر سلیمانی حیرت‌آور است.

هفته نامه اشپیگل  : سردار “قاسم سلیمانی” را باید خطرناک ترین سردار ایرانی در مقابله با تروریست های داعش دانست. در این مطلب آمده است: قاسم سلیمانی از آن دسته از فرماندهان نیست که در خانه بنشیند و نیروهایش در خط مقدم نبرد باشند. وی فرمانده نیروهای سپاه قدس است که همان “یگان نیروهای ویژه” در عملیات برون مرزی سپاه پاسداران به شمار می رود.سلیمانی با شخصیتی شجاع، بی پروا و بلند پرواز و هوشمند دارایی جاذبه ای بی حد و حصر است.!!

هفته نامه نیوزویک، تصویر روی جلد این هفته خود را به سردار قاسم سلیمانی اختصاص داده است و با تیتر «انتقام: او اول با آمریکا جنگید و اکنون در حال له کردن داعش است»ایرانیان فرمانده نیروی قدس و مغز متفکر نظامی خود را به عراق فرستادند؛ کسی که که بسیاری از رهبران نظامی او را فرماندهی عالی و استراتژیک می‌دانند.!!!

علائم و نشانه هائی از خرد گرائی در حسن رحیم پورازغدی

   علائم و نشانه هائی از خرد گرائی در حسن رحیم پورازغدی

فکر میکنم که تلاش پزشکان در مورد مداوای آقای رحیم پور ازغدی به ثمر نشست و علائمی از بهبودی و تمایل به خرد گرائی  در ایشان هویدا گردید !

همانطور که درعکس ها پیداست , شما ایشان را در حین فحلگی و در میان کارگران شریف و زحمتکش در حین صرف چای مشاهده مینمائید ...

البته ما انقدر منفی گرا و سیاه بین و سیاه نما نیستیم که تصور کنیم ایشان دارد فیلم بازی میکند و دارد خودش را برای کاندید کردن در انتخابات آینده مجلس و یا ریاست جمهوری آماده میکند و برای رسیدن به کرسی و منصب مورد نظرش مشغول تهیه مدرک و سند برای اغفال اذهان عمومی میباشد... خیر اصلا اینطور نیست , 

بلکه در کمال خوشبینی و ساده انگاری تصور میکنیم که ایشان داروهایش را سر وقت مصرف کرده  و سرش به سنگ خورده و دیگر توهم ترور خودش را ندارد و نشسته و کمی فکر کرده و به کارمورد علاقه و در شان خودش رسیده و به جایگاه اصلی خود بازگشته است .

ما این تحول فرخنده و مبارک عظیم  انسانی را به ایشان تبریک میگوئیم و از
آقای حسن عباسی و آقای رائفی پور هم توقع داریم که با الگو گرفتن از این کار خداپسندانه و عاقلانه و درست آقای رحیم پور ازغدی , دست از مزخرف گفتن و ترویج خرافات و تحمیق مردم و دیگر کارهای بیهوده بردارند و  تا جوان هستند و توان دارند مثل بچه آدم به جایگاه شایسته و بایسته خودشان (( کفاشی و چوپانی )) باز گردند .

باز هم به این بازگشت خردمندانه آقای پور ازغدی تبریک میگوئیم و برای ایشان آرزوی موفقیت میکنیم . 

جناب آقای خامنه ای من نمیتوانم با این دولت و حکومت همدل و همزبان باشم

جناب آقای خامنه ای من نمیتوانم با این دولت و حکومت همدل و همزبان باشم 





آقای سید علی خامنه ای , شما سال ۱۳۹۴ را سال دولت و ملت , همدلی و همزبانی نامگذاری کردید در حالیکه درسخنان خود شما هم هر دو کفه این شعار با یکدیگر بسیار متفاوت و کاملا نا میزان و خیلی ناعادلانه با هم نابرابرمیباشند !

شما گفتید :  

[[برای تحقق شعار سال ۹۴ یعنی «دولت و ملت، همدلی و همزبانی»، باید هر دو کفه این شعار یعنی ملت عزیز، بزرگ، شجاع، بصیر، دانا و با همت ایران و همچنین دولت خدمتگزار
، به یکدیگر اعتماد، و صمیمانه با هم همکاری کنند. ]]

و من هم چون یک یکی از افراد همین ملت و از اعضای همان کفه میباشم , از شما میپرسم که :

چگونه یک کفه که دارای این همه مزایا و محاسن میباشد و بنابر گفته شما عزیز، بزرگ، شجاع، بصیر، دانا و با همت هستند را با کفه دیگری که فقط شما آنرا خدمتگزار میدانید و مینامید میتوان در یک سطح  دید و بصورت مساوی کنار هم قرار بدهیم  تا بتوانند به یکدیگر اعتماد کنند و با هم همکاری بنمایند ؟

این دولت اگر خدمتی هم کرده باشد و بکند همانطور که بارها ریاست همین دولت فعلی نیز بر زبان آورده و گفته ؛ بدون شک فقط خدمت در راه پاک کردن گندهای دولت قبلی و زدودن کثافتکاری های خدمتگزارانش که دست بر قضا  نظرشان به نظر شما نزدیک تر بوده  میباشد .

وگرنه دولتی که نرخ نان (( این قوت لایموت ملت )) را دلبخواه و به عهده خود نان فروشان بگذارد , به هیچ وجه خدمتگزار ملت نیست و اصلا نمیتواند خادم مردم باشد !! 

رهبر معظم انقلاب از شما خواهش میکنم که شرعا و وجدانا وشرافتمندانه خودتان قضاوت کنید که : 

چگونه یک کفه عزیز میتواند در خروج بی حساب و کتاب ۲۲ میلیارد دلار از پول بیت المال  به کشور همسایه , با کفه دیگر صمیمانه همکاری کند ؟

چگونه یک کفه دانا میتواند به کفه ای که نتوانست افرادی را که به صورت زنان و دخترانشان اسید پاشیدند را دستگیر کند ,اعتماد کند ؟

چگونه یک کفه بصیر میتواند به کفه ای که همه قدرت اجرائی را دردست دارد ولی از اجرای کنسرت با مجوز هنرمندان جلوگیری میکند صمیمی باشد ؟

چگونه یک کفه با همت میتواند به کفه ای که از پس کار کوچکی چون جلوگیری از بوجود آمدن و ورود ریزگردها نتواند بر بیاید , اطمینان کند ؟

چگونه یک کفه دانا میتواند به کفه ای که هنوز دارای مدیران دزد هست و هنوز میلیاردی اختلاس میکند ولی اوخودش را به نادانی میزند همکار باشد ؟ 

چگونه یک کفه بزرگ میتواند به کفه ای با این همه بریز و بپاش بیهوده , برای عدم دریافت یارانه به مردم حقیرانه التماس میکند را باور کند ؟

چگونه یک کفه شجاع میتواند به کفه ای که  با مشتی دلواپس منافع خودشان که فقط  درسر راهش سنگ اندازی میکنند مقابله وحتی جرات برخورد راهم ندارد خدمتگزار بداند ؟

نه , این منصفانه نیست که از یک کفه ای که هنوز به وعده های انتخاباتی خودش عمل نکرده اعتماد کنند...

نه , این عادلانه نیست که با یک کفه ای که بغیر از گران تر کردن اجناس و مایحتاج و سوخت هیچ کار دیگری برای ملت نکرده همکاری کنند ...

نه , این عاقلانه نیست که با یک کفه ای که تمام کاستی ها و کمبودها و مشکلات را بگردن دولت قبلی می اندازد ولی هنوزریاست قبلی بوجود آورنده همان مشکلات و دزدی ها و اختلاس ها را به پای میز محاکمه نکشانده وبدتر از همه آنکه  از بیشتر همان افراد دولت قبلی در دولتش استفاده میکند را صادق و قابل اعتماد و قابل همکاری بدانند !

من نمیدانم شما چگونه و با چه بصیرتی این افراد را با توجه به حقوق و مزایائی که میگیرند و هیچ خدمتی هم نمیکنند را خدمتگزار میدانید و مینامید ؟

شما چگونه آنها را خدمت گزار میدانید در حالیکه هیچکدام از آنها حتی به نیمی از وظایف قانونی و محول شده به خودشان را هم درست و حسابی انجام نمیدهند؟ 

و چه تضمینی میتوانید برای اعتماد و همکاری با آنها به ما بدهید که مطمئن باشیم نه خدمت , بلکه فقط به همان وظایف قانونی خودشان عمل کنند ؟ 

نه , نه بسیار متاسفم که من و ما دیگر قادر نیستیم و نمیتوانیم به این پیشنهاد شما حتی فکر کنیم و با دست خودمان راه نقد و انتقاد خودمان را هم ببندیم .

آیا بهتر نبود که شما امسال و سال ۱۳۹۴ را ,  نام سال تلاش برای تحقق وعده های همه دولتها به ملت عزیز و بزرگ و دانا میگذاشتید ؟

آیا بهتر نبود امسال را سال انتقاد و نظارت بر تمام ارکان دولت و به وظیفه عمل کردن و پاسخگو بودن همه دولتمردان نامگذاری میکردید ؟

آیا بهتر نبود که امسال را سال همدلی و همزبانی و همکاری دولت و دولتمردان برای خدمت به ملت بصیر و با همت و شجاع نامگذاری میکردید و خودتان نظارت میکردید و میدیدید که آیا آنها به وظایف خودشان درست عمل میکنند و بعد منت خدمت آنها را بر سر ما میگذاشتید ؟

راستی پیگیر نامگذاری سالهای قبل و میزان عملکرد و کارکرد زیردستان خود با تلاش در راستای اهداف آن  نامگذاری و میزان تحقق آن بوده اید که چنین بی محابا به نامگذاری سالهای بعد اقدام میکنید !!؟  

در هر صورت تحقق این نامگذاری بنابر دلایلی که آوردم برای ما میسر نیست و به نظر من اگر میتوانید و راهی وجود دارد  یا نامگذاری امسال را تغییر دهید و یا سال ۱۳۹۴ را بدون نام و نامگذاری آغاز کنید , شاید اصلا بدون نام بهتر بود و بدون نامگذاری و توقع حاصل از آن  , کارها بهتر و درست تر و اساسی تر پیش برود و از آب در بیاید و انجام دهند ...!!