پنجشنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۹۳

عملکرد ٣٥ ساله جمهوری اسلامی از زبان آیتالله احمد علم الهدی

عملکرد ٣٥ ساله جمهوری اسلامی از زبان آیتالله احمد علم الهدی



آیتالله احمد علم الهدی عضو مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه مشهد پس  از گذشت ٣٥ از انقلاب اسلامی و در دست داشتن تمام امکانات و تجهیزات و رسانه ها و ...  درخطبه های نماز عید فطر در حرم امام رضا گفت :

[[ در این کشور که مردم جانشان را فدای دین می‌کنند اما جانشان را فدای اقتصاد و رفاه‌شان نمی‌کنند، پس دین مردم در اولویت است. وی در پایان تاکید کرد: روز به‌روز در این مملکت در مسئله ترویج فحشا و منکرات با یک وضع نابسامان‌تر و فجیع‌تر روبرو می شویم و مظاهر بی‌دینی و لامذهبی بر درودیوار کشور این‌جور غوغا می‌کند. ]]

م. خ :
http://www.parsine.com/fa/news/193597/مظاهر-لامذهبی-بر-در-و-دیوار-کشور-غوغا-می‌کند

لازم است ایشان بروند خدا را شکر کنند که این انقلاب اسلامی بود و امروزه چنین است , اگر انقلاب غیر اسلامی و سکولار بود چه میشد ؟؟

جا دارد که به ایشان و دیگر همکارانشان بخاطر این افتضاح بزرگ تبریک  و خسته نباشید  بگوئیم !

  

چهارشنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۹۳

در پیشگاه نیاکان و آیندگان چه بهانه ای بیاورم و چه بگویم ؟

در پیشگاه نیاکان و آیندگان چه بهانه ای بیاورم و چه بگویم ؟
 



بگویم از دست من چه بر می آمد و چه میتوانستم بکنم ؟

بگویم ترس را احتیاط نامیدم و فقط احتیاط میکردم؟

بگویم همه چیز را بگردن مردم انداختم و خود را تبرئه کردم ؟

بگویم برای زنده ماندن روزی صدبار میمردم ؟

بگویم برای چندروزی بیشتر , هر خفت و ذلتی را بجان خریدم ؟

بگویم برای فراراز واقعیت و فراموشی خودم را در آغوش اعتیاد انداختم ؟

بگویم برای رفع مسئولیت پشت گود نشین و  خارج نشین شدم ؟

بگویم برای فرار ازآشنایانم  نزد هر بیگانه ای سر خم کردم ؟

بگویم که نفهمیدم چه میخواستم و چه کردم ؟

بگویم شهامت اعتراف به اشتباه را نداشتم و لاجرم بر آن پایفشاری کردم ؟

براستی چه میتوانم بگویم و چه بهانه ای بیاورم ؟

بگویم که شب بر بالای بام عکس او را در ماه دیدم ؟

بگویم برای بدبخت کردن خودم هر دروغی را گفتم و هر تهمتی را زدم ؟

بگویم برای کسب آزادی همه چیزم را به باد فنا دادم ؟

بگویم از شکم سیری و زیاده خواهی در خیابانها فریاد مرگ سر دادم ؟

بگویم که برای برقراری عدالت زدم و شکستم و سوزاندم و ویران کردم ؟

بگویم که برای عقب نماندن از قافله جهل برادر و مجاهد و فدائی و رفیق و خلق و امت شدم ؟

بگویم که میخواستم چگوارا و جمیله بوپاشا و جمال عبدالناصر و رفیق استالین باشم ؟

بگویم که برای رسیدن به قدرت به دستبوس خورشید غرب رفتم و راه برای او هموار کردم ؟

براستی به نیاکانم چه بگویم ؟




بگویم که بجای خدمت به وطن ومردم آتش بجان این ملک وملت انداختم ؟

بگویم که بجای ساختن و آباد کردن منفجر کردم و ویران ساختم ؟

بگویم که هشت سال مملکتم را ویران و برادرانم را به کشتن دادم ؟

بگویم که فریاد میکشیدم ؛ عزیزم بگو تا خون بریزم ؟

بگویم که هم میهنانم را دشمن میدیدم و مخالفانم را مستحق مرگ میدانستم ؟

بگویم که جنگ را نعمت و جنگیدن را حی علی خیر العمل میدانستم ؟

بگویم که برای حفظ خودم دسته دسته جوانان این بوم و بر را به سوی میدانهای مین میفرستادم ؟



بگویم که بخاطر اسلام آنها ,  ایران خودم را ویران و نابود کردم ؟

بگویم که مزد اینکارم را با مدل و لقب و منصب و مصدر گرفتم ؟

بگویم که از بزدلی برای کتمان  حقیقت به جنایت رنگ ارزش زدم و آنرا ارزش جلوه دادم ؟

بگویم که برای سردار شدنم چند سر به بالای دار فرستادم ؟

بگویم که فرو رفته در مبل و گیلاس بدست ویرانی کشورم را از چارچوب اخبار BBC و CNN میدیدم ؟

براستی چه  حرفی برای گفتن دارم و چه بگویم ؟




بگویم که خودشان کردند و خودشان هم درست کنند ؟

بگویم که قدر ندانستند و لیاقتشان همین است و بس ؟

بگویم که در حالیکه هیچ برای مردم نکردم در راه خلق جان دادم ؟

بگویم بجای آنکه بمانم و حفظ کنم به طناب دار بوسه زدم و رفتم ؟

بگویم که با سنگ داغ جای مهر بر پیشانی خود داغ زدم ؟

بگویم که برای رسوا نشدن همرنگ جماعت شدم ؟

بگویم که فقط خودم را مامور دیدم و از دادن هر جوابی معذور دانستم  ؟

بگویم که برای رفتن به بهشت با هر فتوائی سینه شکافتم و سر بریدم ؟

بگویم که برای رسیدن به مقام هر خیانتی را مرتکب شدم ؟

بگویم کن نه برای خاک میهنم بلکه برای زمان گمنام شدم و گمنام ماندم ؟

بگویم که سعادت و خوشبختی خودم را در بدبختی مردم و غارت کشورم دانستم ؟

براستی جواب آیندگان را چه بدهم و چه بگویم ؟




بگویم که فقط نظاره گر خشک شدن دریاچه ها و جنگل هایت بودم ؟

بگویم که فقط ناظر ویرانی یاد و یادگارهای نیکان و اجدادم بودم؟

بگویم که برای سود و منفعت آنها را به موزه داران به مفت فروختم و بخشیدم ؟

بگویم که میدانستم و میدیدم که خاک و آب و نفت و گازت را در دنیا به حراج گذاشتند و فروختند ؟

بگویم که میلیاردی دزدیدند و بردند و من کلیه و کبدم را فروختم ؟

بگویم که با گفتن من سیاسی نیستم از زیر بارهر مسولیتی فرار کردم ؟

بگویم که باتوم خوردن دیگران را یا از پشت پنجره و یا در مانیتورها دیدم ؟



بگویم هم توسری را خوردم و هم  روسری را بر سر نهادم ؟

بگویم که مدرک دانشگاهی را فقط برای کوبیدن برسر شوی آینده ام گرفتم ؟

بگویم که بجای نوشتن یک راه تربیتی جدید , فال گرفتم و دست بدامن رمالان شدم ؟

بگویم که بجای پیمودن راهی دیگر رکورد دار مصرف مواد آرایشی شدم ؟

بگویم که مهرم را تبدیل به سکه های طلا به تعداد سالهای تاریخ تولدم کردم؟

بگویم که بخاطر چشم همچشمی دماغم را عمل کردم  و با سزارین بچه دار شدم ؟

بگویم که قبل از چشیدن طعم  آزادی مزه لبهای شیوخ عرب را چشیدم ؟

بگویم که فکر کردم آزادی یعنی بی بند و باری و ولنگاری و به دنبال دل رفتن ؟

بگویم که صیغه یک حاجی بازاری و یا آقازاده شدن برایم یک رویا بود ؟

بگویم که برای برابری با مردها به یکسان کردن آمار اعتیاد با آنها پرداختم  ؟

بگویم که برای استقلال بانوان به هر بهانه ای طلاق گرفتم و مشغول بکار شدم ؟

بگویم که چاره را در باردار نشدن و نزاادن شیران نر برای رهائی میهن  دیدم و دانستم ؟

بگویم که بجای تربیت فرزندان بفکر مبل و کفش و لباس و آرایشم بودم ؟

بگویم که بجای پرورش مرد در دامنم مردان را  به شکل خود درآوردم ؟

براستی بخاطر رفتار امروزم در مقابل فردای تاریخ  چه بگویم ؟

بگویم که من بودنم واجبتر از ما شدن برای میهن ما بود ؟

بگویم که پوسیدنم در اشرف بهتر از زیر پا گذاشتن عقاید پوچم بود ؟

بگویم که در دیار غربت مردن بهتر از همبستگی برای نجات خاک وطنم بود ؟

بگویم که دسته بازی و باند بازی برایم جالبتر از آینده فرزندانم بود ؟

بگویم که با نام مستعار در دنیای مجازی فحش دادن و لجن پراکنی شیوه مبارزه ام بود ؟

بگویم که امتیاز و لایک و داغ کردن جذاب تر از دیدن حقیقت و توجه کردن به آن بود ؟

بگویم که نبش قبر و متهم کردن رفتگان خادم از پرداختن به خیانت مانده های خائن هدفم بود ؟

بگویم که هنرم فقط گفتن اما و اگر و شاید و افسوس و یادش بخیر بود؟

بگویم که عشق به شهرت برایم از عشق به میهن عزیزتر و خواستنی تر بود ؟

بگویم که که اگر برای من نشد و نجوشید کله سگ در آن بجوشد و به کس نرسد ؟

بگویم یا با من و برای من یا هیچکس و برای هیچکس ؟

بگویم که تحریف تاریخ و زدن تهمت و سیاهنمائی و سیاهکاری برای حذف رقیب مباح و جایز بود  ؟

بگویم انقدر گفتم صبر کن تا ببینم چه میشود که در آن صبر ماندم و پیر شدم و مردم ؟

بگویم که حتی در چند روز باقیمانده از عمر نکبتم هم دست از منیت و من بودن و منم زدن برنداشتم ؟

براستی در پیشگاه نیاکان و آیندگان چه بهانه ای بیاورم و چه بگویم ؟   

دیدگاه مسئولین نظام به مردم پس از ٣٥ سال از برقراری جمهوری اسلامی

دیدگاه مسئولین نظام به مردم  پس از ٣٥ سال از برقراری جمهوری اسلامی



بعد از شهرداری , دیوان عدالت اداری کشور نیز دست به تفکیک جنسیتی زد !

و خبر به همین سادگی نشر و پخش میگردد...

و در قرن بیست یکم سازمانها و نهاد های دولتی جمهوری اسلامی یکی پس از دیگری اقدام به جدا سازی نرها از مادینه ها میکنند!



  اما در پی این حرکت توهین آمیز و ابلهانه این سوال در ذهن آدم نقش میبندد که براستی این حکام و مسئولین و مدیران , مردم را از چه زاویه ای نگاه میکنند  و از چه دیدگاهی به مردم مینگرند و در تصور آنها مردم چه هستند
که چنین رفتاری با آنها دارند و میکنند ؟

برای آنکه به این سوال پاسخ دهیم لازم است که اول بدانیم این رفتار ( تفکیک جنسی ) در کجا و چرا و در مورد چه جاندارانی بکار میرود واجرا میشود؟

تا آنجا که اطلاعات و آگاهی من میرسد و قد میدهد , این روش فقط در مورد چهار پایانی همچون گوسپند و خوک و گاو و اسب و در طویله ها و اصطبل ها و مراکز نگهداری پرورش و دام و طیور اجرا میگردد و کاربرد دارد !

دامداران برای اصلاح نژادی دام ها و همچنین برای جلوگیری از آمیزش جنسی آزادانه چهارپایان که سبب بهدر رفتن نیرو و توان دام ها و لاغر شدن آنها میشود چنین تفکیکی را در طویله ها و اصطبل ها اجرا میکنند و چند سالی هست که در خوکدانی ها این تفکیک جنسیتی اجرا شده و تمام خوکهای ماده از طریق لقاح مصنوعی و یا با دستگاه باردار میگردند.

     

حال با اجرای چنین طرحی از جانب حکومت جمهوری اسلامی باید قبول کنیم و بپذیریم که مسئولان جمهوری اسلامی پس از ٣٥ سال از استقرار جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده اند که مردم ایران جانورانی هستند که اگر دو جنس مخالف آنها را به مدت چند دقیقه در اتاق و یا مکان خلوتی تنها بگذارند , آنها بلافاصله بر روی یکدیگر میپرند و مشغول جفتگیری میشوند...

و در آنجاست که قرآن خدا  غلط میشود واسلام عزیز بخطر میافتد و  خدا نعره میکشد و ١٢٤ هزار پیغمبر بر سرشان میزنند و ائمه اطهار از حال میروند و ملائک پیراهن میدرند و گریه میکنند و عرش خدا میلرزد و ظهور ناجی بشریت امام زمان به عقب میافتد و فقط مسولین جمهوری اسلامی هستند که باید پاسخگو باشند...!

از دوستان گرامی و عزیزی که این تفکر را توهین و اسائه ادب به ملت شریف ایران میدانند خواهش میکنم بفرمایند و بگویند که اگر چنین نیست و من اشتباه فکر میکنم , پس تفکیک جنسیتی در مورد چه جانورانی بکار میرود و مسئولین جمهوری اسلامی چرا این روش را در مورد مردم ایران بکار میبرند ؟

و آیا هیچ دلیل عقلانی برای این عمل احمقانه وجود دارد ؟؟


 


دوشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۹۳

هرزه گوئی از شجاعت خمینی تا تشبیه رضا شاه به دیو و دلبر

هرزه گوئی از شجاعت خمینی تا تشبیه رضا شاه به دیو و دلبر




مهرداد خدیر در نوشته ای [ رضا شاه؛ از «دیو» روایت رسمی تا «دلبر» شبکه «من و تو» ] دلبر نشان دادن رضا شاه بزرگ را توسط تلویزیون من و تو را از بیعرضگی صدا و سیمای جمهوری اسلامی در دیو نشان دادن رضا شاه میداند و نقطه ضعف شان  را در فقط , نقد از منظر سنت آنها از رضا شاه میداند و مینویسد :

(   اگر شبکه من وتو می تواند سیمای دلبرانه تصویر کند شاید به این خاطر باشد که می داند  رسانه های رسمی در ایران تنها از منظر «سنت» نقد می کنند و نه از پنجره آزادی. حال آن که ایرانیان اگر هم به ظاهر، تنها مدرنیسم و تجدد را بستایند در دل اما ستاینده روح مدرنیته اند که همان آزادی و هویت مستقل فردی و انسانی است.)
م.خ : http://www.asriran.com/fa/news/347729/رضا-شاه-از-دیو-روایت-رسمی-تا-دلبر-شبکه-من-و-تو
من تنها برای نشان دادن پایبندی ایشان به هویت مستقل فردی و انساندوستی و انسانیت انسانی ایشان و برداشت از آزادی و آزادگی از منظر آقای مهرداد خدیر , توجه شما را به نوشته نامبرده در مورد آیتالله خمینی و پذیرش قطعنامه ٥٩٨ و قبول آتش بس بین ایران و عراق پس از هشت سال جنگ بیهوده و خانمانسوز جلب میکنم و قضاوت را به خوانندگان محترم میسپارم تا خودشان داوری کنند که چنین شخصی وقتی با بلاهت تمام قبول قطعنامه را یک شجاعت برای امام عزیزشان میدانند و قید میکنند چگونه میتوان تشبیه دیو و دلبر او را در مورد پدر ایران نوین و خزعبلات دیگرش در مورد آزادی و انسانیت و هویت مستقل فردی را از او بپذیریم و باور کنیم؟
و چگونه ما باید قبول کنیم که چنین شخصی وقتی برای مسبب و به پایان برنده هشت سال جنگی که جز کشتار جوانان و ویرانی مملکت هیچ سود دیگری نداشته , صفت شجاعت را به کار میبرد , فهم و درک درستی از واژگان  آزادی و انسانیت و هویت و استقلال فردی و دیگر کلمات و واژه های زبان پارسی دارد؟
و چطور باور کنیم که این شخص میتواند یک  سردبیر و روزنامه نگار و اصلاح طلب باشد ؟؟
مهرداد خدیر و مقاله [[  پذیرش قطعنامه، روز شجاعت امام(ره) بود !! ]]
( 27 تیر اما بی گمان "روز شجاعت امام خمینی" است. روز دیگری در توصیف شجاعت های او و این بار بر پایه «مصلحت». 27 تیر روز شجاعت امام است به خاطر ترجیح مرارت جام زهر قبول قطعنامه بر احساس حلاوت اصرار بر مواضع گذشته. به سبب ترجیح نظر «تمام کارشناسان سیاسی و نظامی» بر «نظر خود تا چند روز قبل از آن». به دلیل قبول مسوولیت به جای نسبت دادن آن به دیگران.27 تیر 67 را اگر نتوان به عنوان روز فتح جشن گرفت می توان به خاطر شجاعت امام در تغییر نظر خود و ترجیح مصلحت و واقع گرایی سیاسی بر آرمان خواهی های پرهزینه گرامی داشت.)
م. خ : http://www.hashemirafsanjani.ir/content/%D9%
و من فقط به ایشان دوستانه توصیه میکنم : که آقای محترم , لازم نیست که آدم در هر موردی ادعای فضل و اظهار نظر بکند و قلمش را بگرداند و کاغذ را سیاه بکند .//

یکشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۹۳

گدائی , دلیل دیگری برای به خارج رفتن ایرانیان

گدائی ,  دلیل دیگری برای به خارج رفتن ایرانیان

   

تا بحال دلایل بیشماری مانند مشکلات اجتماعی و سیاسی و تحصیلی یا برای بهتر زندگی کردن و یا ....
از مهاجران و مسافران ایرانی به کشور های دیگر دیده ایم  ویا از زبان خودشان یا دیگران  شنیده بودیم , اما جدیدا دلیل دیگری هم برای خارج رفتن ایرانیان پیدا شده , دلیلی که عرق شرم بر پیشانی ما مینشاند و برگ ننگین دیگری از حکومت جمهوری اسلامی  در تاریخ ایران محسوب و ماندگار میگردد  جای میگذارد  , گدائی !!

بله , تکدی گری یا همان گدائی کردن , اخیرا جمعی از هم میهنان ما بخاطر فقر و نیاز به کشورهای حاشیه خلیج پارس و یا کشورهای خاور دور رفته و در آنجا به تکدی گری پرداخته اند که دستگیری آنها سبب فاش شدن ملیت و سپس مایه بی آبروئی  برای ایرانیان و ایران گشته است .

درد آور تر از همه داشتن مدرک و مهندس مکانیک بودن یکی از آنهاست ....

خواندن این خبر را برای آندسته از کسانی که با گذاشتن اخبار و پست از میزان خلافکاری و جرم و آمار آن در دیگر کشورها , به تطهیر فقر و خلاف در ایران میپردازند را شدیدا  توصیه میکنم , تا بگردند و انقلتی هم برای این آبروریزی پیدا کنند ... 

[[  به گزارش «تابناک» : در کشورهای عربی نیز برخورد با متکدیان، عادی است؛ البته در ماه رمضان به واسطه افزایش متکدیان، این برخوردها در کشورهای مسلمان و مشخصاً در کشورهای حاشیه خلیج فارس شدت می‌گیرد و متأسفانه منجر به انتشار چنین اخباری می‌شود که تنها نام یک ملیت در آن برجسته می‌شود: ایرانی.

بی‌گمان در میان متکدیان دستگیر شده در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و عمدتاً در امارات، شمار چشمگیری با تابعیت آفریقا و همچنین با تابعیت همین کشورها به چشم می‌خورند و شکی نیست که تنها ذکر نام ایران، حکایت از همان عناد همیشگی دارد، ولی واقعیت آنکه خبرهایی چون دستگیری یک خانواده گدا با تابعیت ایرانی در امارات، دور از واقعیت نیست و چنین چهره‌ای را برخی از ایرانی‌ها سال‌هاست ‌به نمایش گذا‌شته‌اند.

تکدی‌گری برخی از ایرانی‌ها در دیگر کشورها به دورانی باز‌می‌گردد که تب سفر به ژاپن برای یافتن شغل‌های پست بالا گرفته بود و گروهی در میانه سفر به مالزی یا اندونزی تغییر جهت می‌دادند و ساکن در کنار در مساجد جاکارتا شدند؛ جایی که در این ماه رمضان بیش از 6000 متکدی دستگیر شدند. درآمد گدایان در مالزی، اندونزی، امارات متحده عربی و قطر به عنوان میزبان بیشترین متکدیان خارجی بالا و وسوسه‌کننده است، به گونه‌ای که میان دستگیرشدگان یک مهندس مکانیک بوده است.

یکی از دستگیرشدگان در دوبی فقط در 21 دقیقه، 700 درهم برابر حدود 600 هزار تومان از تکدی‌گری به دست آورده بوده و به همین دلیل، بسیاری از جمله برخی از ایرانی‌ها به قصد تکدی‌گری راهی این کشورها می‌شوند و حال برخی‌شان مشمول برنامه‌های مقابله جویانه شده‌اند؛ اما آیا حقیقتاً چهره ایرانی تنها پانصد هزار تومان ارزش دارد و باید برای چنین رقم‌هایی، ایرانی با چهره «گدا» به جهان معرفی شود؟

چنین رفتاری به کدام بخش از فرهنگ ایران ارتباط دارد و چگونه می‌توان در برابرش سکوت ‌کرد؟

سوای نقدی که به این افراد وارد است، این نگاه وجود دارد که بسیاری از این اشخاص اگر نیاز نداشتند به این کشورها نمی‌رفتند تا در دیار غربت ‌تکدی‌گری کنند. واقعیت این است ..]]
 منبع خبر : 
http://www.tabnak.ir/fa/news/419935/گدا-چهره‌ای-که-از-ایرانی-به-اعراب-خلیج‌فارس-نشان-می‌دهیم

جمعه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۳

کدام طرف از کشته شدن زنان و کودکان سود میبرد ؟

کدام طرف از کشته شدن زنان و کودکان سود میبرد ؟

چرا باید کودکان و زنان در حملات کشته شوند؟



مگر نه آن هست که در صورت بروز جنگ اولویت و مهمترین کار پدران و مردان بردن زنان و کودکان به یک مکان دور از جنگ و مطمئن است ؟

مگر نه آنست که وظیفه مردان تامین امنیت جانی و دور کردن زنان و کودکان از منطقه خطر میباشد ؟

پس چرا باید از ٧٠٠ کشته حملات اخیر اسراییل به غزه  ٥٠٠ نفر آن  از زنان و کودکان باشند ؟

مگر گروه های مبارز , مدعی دفاع از  جان زنان و فرزندان و خانواده خود نیستند و تجربه های تلخی از بمباران  های قبلی ندارند , پس چرا گروه های مقاومت در جابجائی و بردن آنها به پناهگاه ها اهمال کرده و میکنند  و آنها را به امان خدا رها کرده اند که چنین مفت بمیرند و کشته شوند ؟؟

مگر در جنگ نان و حلوا خیرات میکنند که بچه ها و زنها در آن حضور دارند ؟

آیا کشته شدن کودکان نشان از بی توجهی والدین  نسبت به آنها نیست و یا نشانگر بی مبالاتی آنها در تهیه مکانی امن برای حفظ جان آنها نیست ؟


                    

یا در بدبینانه ترین حالت , این جنگ آنچنان کثیف و غیر انسانی هست که کودکان  ابزار بهره برداری تبلیغاتی شده اند و با قساوت تمام آنها را قربانی اهداف خودشان میکنند ...

اصلا  کدام طرف از کشته شدن زنان و کودکان سود میبرد ؟

مطمئنا  این کار بسود گروه مهاجم نمیباشد چرا که میدانند با اینکار خشم عمومی را بر انگیخته و نگاه جهانیان  نسبت به آنها تغییر میکند و خصمانه میشود و به آنها به چشم جنایتکار نگاه میکنند .

اما طرف مورد هجوم  هر استفاده ای از این مطلب میتواند بکند و خودش را مظلوم و در خطر نشان بدهد و با گرفتن عکس و فیلم از جنازه ها  و در معرض دید قرار دادنش احساسات دیگران را تحریک و از آن به سود خود استفاده کند .

           

که متاسفانه آمار بالای کشته شدگان زن و کودک نشانگر همین مطلب است  وگرنه هیچ دلیل عقلانی و منطقی  نداریم و کسی قبول نمیکند که این تعداد که میبایستی در اصل در پناهگاه ها باشند , و با توجه به اعلام زمان و وقت حمله و هشدار از طریق وسایل ارتباط جمعی از طرف متخاصم  و شلیک گلوله های هشدار دهنده  دهنده قبل از حمله  واقعی  نباید این تعداد زن و کودک کشته میشدند..... 

به عکس و نوشته زیر دقت کنید :


 .
ارتش اسرائیل در توییتر، تصویری را منتشر کرده و نوشته: «به سمت این هدف در غزه، گلوله‌ هشداردهنده شلیک کردیم. در مقابل، این شهروندان غیرنظامی به پشت بام شتافتند و بچه‌های‌شان را هم با خود آوردند.»
 ارتش اسرائیل پیش از بمباران اهداف خود، ابتدا گلوله‌های هشدار دهنده به سمت آن شلیک می‌کند تا شهروندان غیر نظامی از محل دور شوند. ارتش اسرائیل می‌گوید این کار را برای جلوگیری از کشته‌ شدن غیر نظامیان انجام می‌دهد .//  صفحه فیس بوک مهدی پرپنچی

   

پنجشنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۹۳

بخوانید تا بدانید چرا نه غزه , نه لبنان , جانم فدای ایران ؟

بخوانید تا بدانید چرا نه غزه , نه لبنان , جانم فدای ایران ؟

 
آیا تابحال فکر کرده اید چرا دنیا با وجود کشته شدن زنان و کودکان و غیر نظامیان در غزه توسط ارتش اسرائیل در مقابل آن هیچ واکنشی نشان نمیدهند ودخالتی نمیکنند ؟

غزه با مساحت ٣٦٠ کیلومتر مربع منطقه ای هست که پس از ٢٠ سال اسراییلی ها طی توافقی آنرا با شهرک هائی که برای اقامت مهاجرین یهودی ساخته بودند  به اهالی آنجا واگذار کردند که بلافاصله  با سیل آوارگان فلسطینی برای سکونت ,  آنجا تبدیل به یکی از متراکم ترین مناطق از نظر جمعیت در جهان  شد که با مشکلات وسیع بهداشتی و خدماتی روبرو گردید.

و هنوز پول رایج در غزه دلار امریکا و شکیل اسراییلی میباشد و ٧٥ درصد از برق منطقه غزه هم توسط اسراییل تامین میشد و میشود.

(( فقط برای فلسطینی ها کاباره نساخت و رقاص نفرستاده ...!))

       

 محاصره غزه که از سال ۲۰۰۷ و در پی پیروزی حماس در انتخابات و شکست جنبش فتح و توافق امنیتی مصر و اسرائیل شروع شد.
  در سال ۲۰۰۸ درگیریهای پراکنده میان اسرائیل و حماس در سال ۲۰۰۸ تشدید شد. براساس توافقنامه‌ای که در ۱۹ ژوئن ۲۰۰۸ میلادی بین اسرائیل و حماس و ۱۲ گروه شبه نظامی با میانجی‌گری کشور مصر به امضا رسیده بود، حماس و نیروهای دفاعی اسرائیل متعهد شده بودند تا از دست‌زدن به عملیات مسلحانه علیه خاک یکدیگر خودداری کنند.

به این قسمت خوب دقت کنید :

[[  در طول شش ماه بعد از قبول توافقنامه، حماس و اسرائیل بارها یکدیگر را به نقض قرارداد متهم کردند. از طرفی اسرائیل پرتاب راکت به سمت خاک خود را نقض آتش‌بس در نظر گرفته و از طرف دیگر حماس ادامه محاصره اقتصادی و سوختی غزه توسط اسرائیل را نقض آتش‌بس عنوان کرد. اسرائیل لغو محاصره غزه را از شرایط آتش بس ندانسته و لغو آن را به پایان حملات موشکی حماس منوط دانست. حماس نیز علت پرتاب راکت به سمت اسرائیل را محاصره اقتصادی غزه اعلام کرده بود!! ]]

(( یعنی رو را برم ...زمین داده , شهرک داده , برق هم مجانی داده , و خواهش کرده که چون منطقه مسکونی هست عملیات نظامی از خاک آنجا بر علیه اسراییل نکنید ولی آقای اسماعیل هنیه  طرح سپر انسانی میدهد و توقع  دارد که اسراییل برق مفت بدهد تا آنها در روشنائی برق بتوانند راکت القدس و موشکهای قسام یه طرف اسراییل پرتاب کنند و آنها را بکشد !!))



[[  در پاسخ، اسرائیل هدف از محاصره غزه را پرتاب راکت به مناطق مسکونی اسرائیل و جلوگیری از قاچاق اسلحه به غزه اعلام کرد.[۱۵]

به گفته سخنگوی اهود اولمرت، بر اساس موافقتنامهٔ آتش‌بس، حماس نباید جنگ‌افزار وارد مناطق تحت کنترل خود کند ولی بگفته اسماعیل هنیه، رهبر حماس، اگر چه این درخواست در جریان مذاکرات آتش‌بس از طرف اسرائیل مطرح شده بود، ولی حماس آن را نپذیرفته ‌است !!]]

(( یعنی آقای اسراییل تو خودت را به خریت بزن و بگذار ما از شهرک ها و برق و امکانات شما استفاده کنیم و در پناه مردم اینجا هر وقت دلمان خواست شما را موشک باران کنیم و بکشیم و شما هم ما را محاصره نکنید تا اسلحه و تجهیزات ایرانی راحت بدست ما برسد ...!! ))

نماینده اسراییل در سازمان ملل هم اعلام کرد :  اسرائیل دیگر مجبور نیست از قوانین بین‌المللی ناظر به اداره مناطق اشغالی تبعیت کرده و خدمات عمومی مورد نیاز ساکنان غیرنظامی منطقه را تامین کند.. خلاص !!

و بدانید که : حماس از تابستان ۲۰۰۷ میلادی، کنترل نوار غزه را در دست دارد و مسئول جان شهروندان و امنیت آنجا هست ولی ...

*  اسماعیل هنیه رهبر حماس پس از شرکت در یک گرد هم آیی مردمی بصورت سپر انسانی برای جلوگیری از بمباران خانه یکی از اعضای کمیته مقاومت مردمی فلسطین در غزه، اعلام کرد !

حماس از گروهی از زنان فلسطینی خواسته بود که به مسجدی بروند که تحت محاصره نیروهای اسرائیلی بود و اعضای حماس درآن پناه گرفته بودند، اسرائیل این اقدام را استفاده از سپر انسانی خواند!!

** پس از اعدام صدام حسین، حماس و هواداران آن، این اعدام را محکوم کرده و برای او در شهرهای فلسطینی «خیمه عزا» به پا کردند!!!

*** یک مقام حماس در گفتگو با روزنامه تایمز لندن آموزش شبه نظامیان حماس در ایران و توسط سپاه پاسداران را تایید کرد و گفت : ایران مادر ما بوده و به ما اطلاعات و تجهیزات نظامی داده و به لحاظ مالی از ما حمایت می‌کند.!!!

و در کل :
حماس از سال‌ ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۱ بکمک حملات انتحاری[۳۳] و سلاح‌هایی همانند موشک زمین به زمین القسام مسئول کشتن ۴۴ نفر در اسرائیل شده‌است. [۳۴] و نیز اسراییل در پاسخ به پرتاب‌های راکت٬ با بمباران و حمله زمینی پاسخ داده‌است....[ ویکیپدیا ]

و لبنان و حسن نصرالله و چمدانها ی دلار هم که دیگر نیازی به توضیح ندارد ...

حالا این حق من نیست که فریاد بکشم :

نه غزه , نه لبنان , جانم فدای ایران ..

و روز قدس را روز نه غزه و نه لبنان بدانم ؟


چهارشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۹۳

دشمنان شادی و امید

                              دشمنان شادی و امید



آخر در مملکتی که دیگر کم مانده برای رحلت جانگداز شتر حبیب بن مظاهر هم یک روز را در تقویم تعطیل اعلام کنند و برای آن شهید بزرگوار هم مراسم عزاداری و نوحه خوانی وسوگواری و  سینه زنی و علم  کشی و گل مالی و قمه زنی برپا کنند و اجر و ثواب ریختن یک قطره اشک بخاطر سم پای چپ آن حضرت و  یا کاکل دم آن بزرگوار را با هفتاد بار حج برابر بدانند, چه جای شادی کردن و شاد بودن است ؟

                

سایت عصر ایران رتبه دوم ایران در رده بندی غمگین ترین و ناشاد ترین کشورهای دنیا توسط موسسه گالوپ را مورد توجه قرار داده و پرسیده :

 چرا دومین کشور غمگین دنیا هستیم؟!
http://www.asriran.com/fa/news/347314/چرا-دومین-کشور-غمگین-دنیا-هستیم 


وقتی گریاندن مردم شغل باشد و کسانی بتوانند نان و بوقلمون زن و بچه خود رااز راه به گریه درآوردن و بر سر و کله زدن مردم دربیاورند و بدهند و در بزرگراه پایتخت هفت تیر بکشند و به ماشین مردم گلوله بزنند و بعد مورد عنایت رهبر هم قرار بگیرند ! چه جای خندیدن و آسوده بودن است ؟

                    
وقتی در تقویم رسمی کشور تمام تعطیلی ها و روزهای قرمزش بخاطر رحلت آن حضرت و شهادت این حضرت و رحلت جانگداز و عروج آسمانی و پرواز ملکوتی هست و سه دهه عزاداری هم موجود میباشد و یک ماه آن محرم ماه خون و اشک  و یک ماه آن هم رمضان ماه گشنگی و بدبختی هست و اگر چند تعطیلی برای میلاد و نوروز و نصفه شعبان هم که باشد و میبینید , آنرا هم بنوعی به مردم کوفت میکنند و از دماغشان در میاورند , چه جای مسافرت و لذت بردن و خوش بودن است ؟

(( محض اطلاع بدانید که در تقویم کشور ژاپن یکروزتعطیل حتی بخاطر مرگ ولایت فقیه امپراتور وشهیدان تهاجم و جنگ مقدس وسالروز لاله های بخون خفته و  شهیدان بمب اتمی هیروشیما و ناکازاکی و  رحلت ایکیو سان و فوت میتو کومون هم نیست و پیدا نمیکنید ! ))

اینها بزرگتر ها و پدران ما هستند که گریه و عزاداری  و ادا بازی را با زمین و خانه و ماشین برای ما به ارث میگذارند ...

            

وقتی در تلویزیون مملکتی نصف روزهای سال مارش عزا پخش میکند و فقط صدای عرعر روضه و زوزه نوحه از آن بگوش میرسد و درد و بدبختی خودمان کم است و میروند از لبنان و غزه و سوریه  و فلسطین سوژه گریه کردن و غمگین شدن میاورد و نشان میدهند , چه جای امیدوار بودن و امید داشتن است ؟

وقتی رهبر و رئیس مجمع تشخیص و رئیس مجلس خبرگان و اعضای شورای نگهبان و رئیس قوه قضائیه و رئیس وزارت اطلاعات و...مسئول آفتابه های مستراح فیضیه قم همه و همه آخوند و ملا هستند  و حرفه و کار و  شغل اصلی و موروثی آنها گریاندن مردم و داشتن منبر گرم میباشد ,

   

فقط باید گفت :

جز مفتخوری , مرده خوری , نوحه سرائی

                                                    ملت هنری دیگر از این شیخ  ندیدند

موسیقی شان شیون مرگ است و گدائی

                                                این مرده خوران دشمن شادی و امیدند

         

ویترین حجاب در مغازه جمهوری اسلامی

                ویترین حجاب در مغازه جمهوری اسلامی

 

تشبیه حجاب به ویترین یک فروشگاه بی گمان نشات گرفته از یک طرز تفکر کاسبی ونگاه کاسب کارانه به کلیت نظام جمهوری اسلامی میباشد  و فعالیت در دولت هم نه برای خدمت بلکه برای کسب درآمد است و در اصل داشتن یک پست و مقام در جمهوری اسلامی یک منبع درآمد محسوب میشود !

و در دید چنین افرادی جمهوری اسلامی فروشگاهی هست که در آن داشت و نداشت یک کشور و مردمش را میتوان در آن حراج کرد و فروخت و پول به جیب زد , بشرط آنکه فقط ویترین آن که حجاب است  درست باشد !!

[[ حجت الاسلام میثم امرودی، معاون اجتماعی و فرهنگی شورای شهر تهران نیز بر نقش بانوان در اجرای سیاست های حجاب و عفاف در پایتخت تاکید کرد و گفت:باید به این مساله توجه داشت که حجاب زنان ویترین جمهوری اسلامی ایران است.]]

و پس از گذشت ٣٥ سال از استقرار جمهوری اسلامی مدیران دستگاه های اجرائی آن فهمیدند که مردم ایران شرم و حیا ندارند و از عفاف بوئی نبردند و اگر لحظه ای از آنها غافل شوند همانند حیوانات بر روی هم میپرند و مشغول جفتگیری و مغازله میشوند,  بنابراین:

[[ در مورد مساله عفاف و حجاب در برخی موارد مجلس ظرفیت پرداختن به این موضوع را دارد و موضوعی که وزارت کشور سه سال پیش آن را تصویب کرد، این است که هیچ مدیر آقایی نمی تواند منشی زن داشته باشد و بالعکس نیز هیچ مدیر خانمی نمی تواند منشی آقا داشته باشد.]]

منبع خبر :

http://www.afkarnews.ir/vdcizzaput1awz2.cbct.html

و چاره ای جز آن نیست همانند مراکز پرورش دام و طیور و گاوداری ها  , نرهای آنها را از ماده ها جدا کنند و تحت کنترل داشته باشند !

بوجود آمدن چنین طرز تفکری  و اجرای آن توسط دستگاه های اجرائی کشور را ما مدیون آندسته از مردم بی غیرت ناموس پرستی هستیم که عقب رفتن روسری و پیدا شدن چند تار مو را از مصادیق بارز فحشا و فساد میدانند و پوشیدن مانتو بی دکمه و یا تنگ را هرزگی و اشاعه فحشا در سطح جامعه تصور میکنند.

 ولی همین آدمهای غیرتی و ارزشی نمیخواهند قبول کنند و یا به روی خودشان بیاورند که همین ناموس شان را در دبی به شیوخ عرب میفروشند و در برخی از مناطق مرزی با مواد مخدر معامله میکنند .

و راضی هستند که مسئولین کشور بجای فعالیت در زمینه معیشت وگرانی و یا  حل مشکلات اجتماعی همچون طلاق و اعتیاد و بیکاری , دور هم جمع بشوند و تصمیم بگیرند که آنها و بقیه مردم را همچون روش جدا سازی نرینه ها از ماچگان احشام در طویله ها و گاوداری ها و دامپروری ها از هم جدا بکنند و  مشغول  تزیین و بزک دکوراسیون  ویترین مغازه جمهوری اسلامی باشند!!؟

             هماهنگی دستگاه های اجرایی در رعایت حجاب وعفاف

درود بر تمام برادران ارزشی و امت همیشه در صحنه که برای رفتن به بهشت حاضر هستند که با آنها در این دنیا همچون گاو ها و خوکها و گوسپندان طویله ها و دامداری ها رفتار شود و برخورد کنند...,

گاو ها و خوک ها و حیواناتی که حتی نمیشود یکدقیقه یکجفت از آنها را با هم در اتاقی تنها گذاشت و توقع داشت که فکری بغیر از جفتگیری و آمیزش در سرشان داشته باشند  .....

     

 

سه‌شنبه، تیر ۳۱، ۱۳۹۳

واقعا کدام یک حماقت است ؟

                  واقعا کدام یک حماقت است ؟
          

جناب شیخ محمد تقی مصباح یزدی سوالی کردند که بر ما و بر تمام مسلمانان هم واجب شرعی و هم واجب کفائی هست  که یا پاسخ آنرا بدهیم و یا برای  پاسخ دادن به سوال ایشان حداقل کمی تلاش کنیم...

ایشان با این همه سن و سال و علم و دانش و داشتن  هم قدرت طبیعی و هم قدرتهای ماوراء الطبیعه  و با کلی لقب و کنیه و شاگرد و مرید هم در ایران و هم در انگلیس , هنوز نمیدانند که حماقت چیست ؟

لذا بر ماست که به ایشان بفهمانیم حماقت چیست تا بلکه کمی به خودشان بیایند !

ایشان فرمودند :

[[ اگر اهل استغفار و توبه باشید خدا شما را به خشکسالی و قحطی مبتلا نمی کند؛ حالا اگر باران نبارد می گویند برویم ابر مصنوعی درست کنیم چند برابر باران هزینه می کنند اما حاضر نیستند بروند نماز استسقاء بخوانند و توبه کنند، این حماقت نیست؟ ]]

منبع خبر : http://www.entekhab.ir/fa/news/173106

آیا کسی میداند رابطه عقلی و یا حتی الهی نماز استسقاء  و توبه با باریدن باران چیست؟

و چطوربا خواندن این نماز وتوبه کردن ابرها بارورمیشوند و باران میبارد ؟

چرا بعضی وقتها بجای رحمت باران ناگهان سیل می آید و دچار لعنت میشویم؟

استاد شما که اهل توبه و استغفار هستید چرا دعا نمیکنید که باران ببارد ؟

آیا دوست ندارید مردم از خشکسالی و قحطی نجات یابند و خدا را شکر کنند؟

یا دوست دارید مردم را زجر بدهید و اذیت کنید ؟

یا شاید آنرا جمع کردید که در آن دنیا به خدا نشان بدهید و خودتان را لوس کنید ؟

استاد فهیم و عالم آیا شما قیمت باران را میدانید که معتقدید ساختن ابر مصنوعی چند برابر آن هزینه دارد ؟

آیا تا مردم بیایند و توبه کنند ( چون توبه حقیقی زمان میبرد و طول میکشد  ) همه از تشنگی تلف نمیشوند ؟

گناه آن بچه ها و اطفالی که هنوز به سن تکلیف نرسیده اند و بیگناه هستند چیست که باید منتظر توبه بزرگتران خودشان شوند ؟

آیا چارپایان و حیوانات و درختها هم باید بروند نماز استسقاء بخوانند و توبه کنند ؟

استاد من راه حل سریع و آسانی برای پیدا کردن جواب برای این پرسش شما دارم ؛
یک هفته شما نماز استسقاء بخوانید و توبه کنید و من هم ابر ها را بارور میکنم و ابر مصنوعی درست میکنم , هرکدام زودتر توانستیم باران درست کنیم و ببارانیم , مشخص میشود که طرف مقابلش دچار حماقت است و احمق است .

و یک متوهم است که اسیر یکمشت خرافات ابلهانه گردیده  و آنرا همینطور به زبان می آورد .

بنظر من این پیشنهاد راهکار بسیار خوبی هست ,

اما اگر شما پیشنهاد معقول و منطقی و بهتری دارید بفرمایید تا زودتر بفهمیم حماقت چیست و در کیست ؟

       

    

محسن نامجو و ستایش او ازچه گوارا و شوخی اش با رضا شاه

1محسن نامجو و ستایش او ازچه گوارا و شوخی اش با رضا شاه


محسن نامجو بنابرعادت همیشگی خودش در سایت BBC ( نقل به ادعا ) مطلبی به بهانه قطعه (رضا خان ) نوشته که آنرا  تنقیح ! در رفع سو تفاهم ها و پاره ای از اختلاف نظرها که خودش و برخی دیگر که آنرا بدیهی میدانند , عنوان کرده است.

و گفته : اين يك شوخى با رضاخان بود، جدى‌اش نگيريد...!
 

http://www.bbc.co.uk/persian/blogs/2014/07/140719_l44_nazeran_namjoo_rezakhan_music.shtml

که باید به ایشان بگویم که : باور کن همان شوخی کردم مهران مدیری برای ما بس و کافی بود و باور کن که ما دیگر نمیتوانیم چیزی را به شوخی ببینیم و به شوخی گوش کنیم و یا آنرا به شوخی بگیریم.

چون ما هر چه فکر کردیم مشخص نبود که منظور ایشان از جدی اش نگیرید , نوشته خودش هست یا شوخی زننده اش و یا شخص رضا شاه یا قطعه رضا خان ایشان !  
 
پس  ما آنرا جدی میگیریم و سخن تو را هم جدی میگیریم وشوخی تو را هم جدی میگیریم و رضا شاه را هم جدی میگیریم و این نوشته شما  را هم جدی میگیریم .

    

اما قبل از هر چیز خدمت آقای نامجو باید بگویم که استعمال از واژه نامتداول تنقیح توسط شما ,  سبب تحقیق در مورد آن شد که با توجه به محتوای نوشته شما یقین حاصل گردید که منظور اصلی شما از تنقیح همان تنقیح مناط بوده که شما سهوا و یا عمدا مناط آن را جا انداخته بودید !

[[ تنقیح. فرهنگ فارسی معین. (تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - پاکیزه کردن . 2 - اصلاح کردن کلام از عیب و نقص  میباشد , 
و
 تنقیح مناط (اصول ) ؛ ثبوت علیت مشترک بخاطر تعمیم حکم متعلق بموضوعی مخصوص بر موضوعات دیگر با الغای خصوصیات آن موضوع بدان نحو که آن خصوصیات را در حکم دخالتی نباشد، مثلاً شارع حکمی را به سببی برای موضوعی تشریح کرده است و در ضمن آن حکم اوصافی هم موجود است ، هرگاه چنان باشد که با حذف آن اوصاف علت اصلی که موجب تشریح حکم است از میان نرود عین آن حکم را در موارد دیگر تعمیم میدهند و این تعمیم را تنقیح مناط گویند.]]


که با تایید و تاکید نسبت به دفاع از قطعه مذکور در نوشته خودتان که کاملا آنرا بسط و تعمیم داده اید , بدون شک همان تنقیح مناط درست میباشد نه تنقیح خالی ...

                

در مورد گلایه ها و شکوه ها در مورد توهین ها به اناث شما که خودتان مدعی شدید از جانب تیمسار و سرلشگر و ارتشبدان زمان شاه به شما شد! ( که ما حتی تصور آنکه یک سرجوخه یا گروهبان سه رژیم جمهوری اسلامی اول خودش و درجه نظامی خودش را بگوید و به شما معرفی بکند و بعد به اناث شما توهین کند را درمخیله خود نمیتوانیم بکنیم !)

 و از حق و حقوق هائی که شما و هر خواننده دارند ولی شما برای مخاطبان ذره ای از آن حق و حقوق را قائل نشدید و در نظر نگرفتید...!

و ادعا در باره فهم موسیقی منتقدین در باب دستگاه شور و همایون و چند مضراب و بلوز و راک و پاپ  ...
( که هنوز به اعتقاد من قطعه دهه شصت بدون موسیقی شما زیباترین و پخته ترین و بهترین  کار شماست) !

و یا ادعای رقصیدن با قطعه رضا خان که کامنت های بسیاری در مورد آن داشتید... ,



پس منهم  شما را به خواندن با دقت و بدون حب و بغض همان کامنتهای زیر نوشته خودتان که دوستان در نهایت ادب و احترام و با آگاهی از موارد دلخواه شما به آن پاسخ داده اند و برایتان گذاشته اند و نوشتند دعوت میکنم تا کاملا بر گاف ها و  اشتباهات و مغلطه هائی که در این نوشته کردید و داشتید وا قف شوید و به تضاد گفته های خودتان پی ببرید ...

فقط از شما خواهش میکنم که چند لحظه خودتان را بجای من بگذارید و قضاوت کنید اگر دوست داشتید پاسخ دهید که چطور یک خواننده جوان ایرانی میتواند در باره یک چریک مبارز اهل آمریکای جنوبی که هیچ کاری  و هیچ خدمتی هم برای او و کشورش نکرده و اصلا شاید نمیدانسته پایتخت ایران کجاست و در کدام منطقه جغرافیائی قرار دارد !

به زبان غیر مادری اسپانیائی و هم به زبان مادری سرزمین خودش در مدح اوآواز بخواند و اورا مدح و ستایش کند و برایش فاتحه بخواند ,
 ولی  در باره یکی از پادشاهان خدمتگزار سرزمین خودش از بدترین و زشت ترین کلمات استفاده کند برایش آواز هزل  بخواند  و اورا به تمسخر بگیرد و به او توهین کند و ...... ,


بعد توقع داشته باشد که دیگران آنرا یک شوخی بدانند و آنرا به شوخی بگیرند و جدی اش نگیرند ؟!

 و حتی سفارش کند که با آن آواز قر کمر بدهند و شلنگ تخته بیاندازند ؟

 فقط دوستانه میگویم : آقا محسن , عزیزم  , جانم ,  باور کن خودتی...