سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۹۳

پیشنهاد جالب آقای محمد ملکی برای محاکمه در یک دادگاه مردمی

پیشنهاد جالب آقای محمد ملکی برای محاکمه در یک دادگاه مردمی




آقای محمد ملکی فعال ملی - مذهبی  فارغ التحصیل رشته دامپزشکی دانشگاه تهران که قبل از انقلاب  رابط ایران و خارج از کشور در ارتباط با دانشجویان و دریافت پیام‌های آیت‌الله خمینی و تکثیر و توزیع آنها بود و تحصن‌های استادان دانشگاه‌ها و روحانیت در دانشگاه تهران با هماهنگی ایشان انجام میشد و همچنین در کمیته استقبال از روح الله خمینی عضویت فعال داشت.

 و بعد از پیروزی انقلاب با اصرار محمود طالقانی و حکم شورای انقلاب، مسئولیت ریاست دانشگاه تهران قبول کرد و پس از انقلاب فرهنگی و بستن دانشگاه ها با این همه خدمات برجسته و جانفشانی هایی که برای آمدن خمینی و پیروزی آخوند ها در انقلاب و بدبخت کردن ما و ویرانی کشور کرد , دستگیر شد و پنج سال هم در زندان اوین  از همان کسانی که بقدرت رسانده بودند تو سری خوردند و شکنجه شدند.



و میتوان از کارهای علمی، فرهنگی و سیاسی، کتابها و مقالات متعددی که از دکتر ملکی به چاپ رسیده ، کتاب «دانشگاه و جای امپریالیسم»! و «مجموعه اشعار پیامبر آگاهی» که به سبک مثنوی و داستان زندگی پیامبر اسلام است!!  و «قصه بودو نبود» که داستان مبارزه مردم فلسطین و انتفاضه برای کودکان !!! به صورت شعر می‌باشد!!!

((  البته تعدادی از مقالات و اشعار ایشان از طرف وزارت ارشاد مجوزانتشار نیافته‌است. )) را معرفی کنیم  وایشان  چنین شخصیتی میباشند .


و اما ایشان در آخرین نوشته و مطلب خود پس از آوردن صدها دلیل برای تبرئه از رای دادن خودشان به استقرار نظام آخوندی جمهوری اسلامی پیشنهاد بسیار جالبی داده اند , دقت کنید :

[[ من به عنوان يک ايرانی(( بهتر بود میگفتند من به عنوان یک فعال ملی - مذهبی  با آن کارنامه درخشانم ))   که در سال ۵۸ (۱۲ فروردين) به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادم احساس می‌کنم به اندازهٔ‌‌ همان يک رأی (( باز بهتر بود میگفتند : همان یک رای وآنهمه فعالیتهای خودم برای استقبال از خمینی و تکثیر و پخش  نوار و اعلامیه های او در بین مردم و دانشجویان و خدمتم برای استقرار جمهوری اسلامی ))  به آنچه در اين ۳۵ سال بر شما گذشته مسئولم و حاضرم در يک دادگاه مردمی که هیأت منصفهٔ آن کسانی هستند که به دليل سن و سال يا هر دليل ديگر به جمهوری اسلامی رأی نداده‌اند به محاکمه کشيده شوم.


امّا  (( اما نکته اساسی و پیش شرط ایشان پس از این اما بسیار جالب است ))  پيش از آن جناب آقای خامنه‌ای بايد به مسئوليت‌های خود در آنچه در اين ۳۵ سال پيش آمده اعتراف کند و از ملّت بخواهد استعفای او را به علت عدم توانايی در رهبری جامعه و نداشتن صلاحيت لازم و کافی بپذيرد و اعلام نمايد آمادهٔ حضور در يک دادگاه مردمی و تحت نظارت مراجع حقوق بشری بين‌المللی است!؟!؟!؟!؟]]

یعنی مخ من ترکید و مغزم سوت کشید که ایشان با هشتاد سال سن و بنابه فرموده خودشان : [[  به نظر من که آخرين روزهای زندگی را سپری می‌کنم و هيچ آرزويی جز نجات مملکت ندارم ...]] چنین پیش شرطی که دست کمی از گفتن :


اما قبل از آن بروید خمینی را زنده کنید و بیاورید و در گوشه کلاس یکدست و پا نگهدارید و برای کارهای بدش دانه دانه ریش هایش را بکنید و تا میخورد کتکش بزنید و پس از آن اگراو توانست در بازی فوتبال چهار گل به تیم ایتالیا و شش گل به تیم برزیل بزند و از ریودو ژانیرو تا فرودگاه مهر آباد یک کله پرواز کند وبا من به دادگاه بیاید

سپس حاضرم که مرا فقط بجرم همان رای دادن و به اندازه همان یک رای در دادگاهی مردمی که اگر ریاست آن بعهده ابراهیم یزدی باشد که خیلی بهتر است , محاکمه کنید , ندارد !

با تمام این حرف ها باز شهامت و صداقت و احساس مسولیت ایشان را نسبت به دیگر همپالگی های ایشان که انگار نه انگار هستند , تحسین میکنم و ایشان را بخاطر  ساختن این جهنم برای خودشان ومردم و  سوختن نسلهای بعدی هم توسط آتش همان جهنم به اندازه همان یک رائی که دادند از سهم خودم (فقط سهم خودم ) میبخشم و حلالشان میکنم.


 چرا که همین مقدار حرف زدن و چنین پیشنهادی آنهم از طرف یک ملی - مذهبی , نیاز به غیرت و شرافت و نیروی بالائی برای بیان آن دارد , که تابحال فقط به فقط از ایشان شنیده شد و ابراز گردید.

پروردگار به دیگر دوستان و همپالگی ها و همکاران و یاران ایشان نیز؛ 
قدرت اعتراف به اشتباه
                   و شهامت اقرار به اشتباه
                                    وجدان و صداقت پذیرش اشتباه
                   
                          را عنایت بفرماید .

     

هیچ نظری موجود نیست: